حباب!
نرخ دلار قابل دیدن دوبار نیست
این دولت فخیمه چرا شرمسار نیست؟!
فکری به حال ارز کن ای بانک مرکزی
این وضع نرخ سکه و بازار کار نیست
کی این حباب می ترکد جان من بگو
ما را مجال و حوصلۀ انتظار نیست
یک تاول است، یک دمل چرکی است این
همچون حباب در گذر جویبار نیست
کی دیده ای حباب بترکد به سادگی 
وقتی که در بساط سواحل بخار نیست!
آخر کمی ز خویش بخاری نشان بده
قانون مترسک سر یک کشتزار نیست!
مجلس موظف است؟ چرا در میانه نیست؟
دولت مقصر است؟ چرا برکنار نیست؟
آن پشت صحنه ها چه خبرهای دیگری ست
این راز سر به مهر چرا آشکار نیست؟
از ما گذشته است ولی بانک مرکزی!
"فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!"
"اول بنا نبود بسوزند عاشقان"
 این طبق وعده ها و قرار و مدار نیست!
هی خط بزن دوباره و بنویس، شعر تو
این بار نیز مستحق انتشار نیست!
       + نوشته شده در سه شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰ ساعت  توسط محمدرضا ترکی
        | 
       
   
 سروده های محمدرضا ترکی
	  سروده های محمدرضا ترکی