از طراوت خیستر
پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
تنش عطر تشهد دارد و انگار میروید
به لبها ورد و تسبیح نماز آخرش تازه
نپوسیده به پیشانی او سربند یازهرا
به روی لب تو گویی ذکر حیدر حیدرش تازه
من و تو دیرگاهی مرده و گندیدهایم اما
یکی برگشته از میدان که جسم پرپرش تازه
چه معصومانه لبخندی ست بر لبهای او، گویی
که میخندد به روی مادر غمپرورش تازه
و مادر در بغل او را کشیده نوحه میخواند
به میدان آمده گویی علیاکبرش تازه
دل بیباوران خاک هرگز میکند باور
پس از چندین و چندین سال مردی باورش تازه؟!
زمان هم غبطه خواهد خورد بر آن خاک عطرآگین
که دربر میکشد آرام همچون دلبرش تازه
پیشکشی است به خاکپای شهید محمدرضا شفیعی که پس از گذشت سالها از شهادتش با پیکری سالم در قم به خاک سپرده شد و همه شهیدانی که با گذشت سالها از شهادتشان پیکر و -از آن مهمتر- باورشان سالم و تازه به وطن برمیگردد.
این لینک در مورد این شهید دیدنی است.
سروده های محمدرضا ترکی